داستان کوتاه انگلیسی English short story
A Secret Talent
فارسی |
انگلیسی |
ایو به خاطر رفتن به اولین کنسرت “دیلن وایمن” در نیویورک هیجانزده است. دیلن وایمن خواننده ی مورد علاقه ی ایو است. راستش، ایو به مادرش جینین می گوید که دیلن وایمن فرد مورد علاقه اش است! |
Eve is excited to go to her first Dylan Wyman concert in New York. Dylan Wyman is Eve’s favorite singer. In fact, Eve tells her mother Jeannine, Dylan Wyman is her favorite person! |
وقتی آنها تا نیمه راه نیویورک آمدند جینین صدای عجیبی شنید. او وقتی متوجه شد که لاستیک شان پنچر شده است گفت:«اوه نه.» |
When they are about halfway to New York, Jeannine hears a weird noise. “Oh no,” she says, realizing that they have a flat tire. |
جای زیادی کنار جاده وجود ندارد اما جینین ماشین را کنار جاده نگه می دارد و از ماشین بیرون می آید. همانطور که انتظار می رفت لاستیک عقب سمت راست کامل پنچر شده بود. |
There isn’t much room on the side of the road, but Jeannine pulls the car over and climbs out. Sure enough, their right rear tire is completely flat. |
جینین صندوق عقب را باز می کند تا جک و لاستیک یدک را بیاورد. ماشین های دیگر با سرعت هفتاد مایل بر ساعت از کنارشان با سرعت عبور می کنند. |
Jeanine opens the trunk to get the jack and the spare tire. Traffic continues to whiz by at seventy miles per hour. |
ایو می پرسد:« مامان، ما قرار است بمیریم؟» او واقعا ترسیده است. |
“Mom, are we going to die?” Eve asks. She is really scared. |
جینین همانطور که شروع می کند بالا بردن ماشین با جک می گوید:« نگران نباش عزیزم، سریع انجامش میدهم.» |
“Don’t worry honey, I’ll be quick,” Jeannine says as she starts to jack up the car. |
« وای مامان، چطور یاد گرفتی این کار را بکنی؟» ایو از استعداد پنهان مادرش شوکه شده است. |
“Wow Mom, how do you know how to do this?” Eve is shocked at her mother’s secret talent. |
بعد جینین لاستیک پنچر شده را در می آورد. |
Then Jeannine takes off the flat tire. |
ایو با تعجب پرسید:« وای مامان، آن کار را چطور یاد گرفتی انجام دهی؟» |
“Wow Mom, how do you know how to do that?” Eve asks in wonder. |
جینین فقط می خندد. بعدش لاستیک یدک را نصب می کند. ایو می گوید:« مامان، تو دیگر که هستی؟» |
Jeannine just laughs. Then she puts the spare tire on. Eve says, “Mom, who are you?” |
تمام پروسه عوض کردن لاستیک تنها ده دقیقه طول می کشد. آنها هر دو بر می گردند به ماشین و جینین می گوید:« متاسفم عزیزم ولی ما نمی توانیم تمام راه تا آلبانی را با این لاستیک یدک برانیم. ما باید توقف کنیم و یک لاستیک جدید بخریم. ممکن است دیر به کنسرت برسیم.» |
The entire tire change takes only 10 minutes. They both climb back into the car and Jeannine says, “I’m so sorry honey, but we can’t drive all the way to Albany on this spare tire. We’re going to have to stop and buy a new tire. We might be late for your concert.” |
ایو می گوید:« اشکالی ندارد مامان، تو الان فرد مورد علاقه من هستی!» |
“That’s okay, Mom,” Eve says, “You’re my favorite person now!” |
برای دیدن داستان های دیگر انگلیسی روی لینک زیر کلیک فرمایید.
نظرات